رنگ آبی روز معلم، تقدیم به فرزاد کمانگر / شیدا جهان بین

کارهای سخت دنیا بسیار است، اتفاق‌های بدی که می‌افتند، نیز؛ اما از بدترین رخ‌دادهای روزگارم، زندانی بودن فرزاد کمانگر، معلم کرد عزیز است که این روزها به جای آن‌که در کلاس‌های درس حاضر باشد و آبی باشد برای عطش شاگردان‌اش، در چهاردیواری زندانی است، جسم‌اش را می‌گویم وگرنه خوب می‌دانم روح‌اش، بزرگ‌تر از آنی است که زندان‌های کشورش، کشوری که به فرزندان‌اش درس آزادی آموخت، جای بگیرد.

فرزاد عزیزم، نبودن‌ات در روزهای دیگر هم عذابی است که با چیزی جبران نمی‌شود، اما غیبت امروزت در کنار ما، چیز دیگری است. کاش در کردستان بودم، در میان دشت‌های لاله‌های واژگون، در کنار بنفشه‌ها که دوست‌شان داری و تو می‌شدی آموزگارم و من محو بزرگی‌ات می‌شدم، انسان بودن را می‌دیدم و در دل آروزی مثل تو شدن را می‌کردم.

حالا، امروز که جای‌ات بیش‌تر از همیشه خالی است، تنها یک چیز را تکرار می‌کنم: رنگ آبی امروز  تقدیم به تو، روزت مبارک معلم مهربان‌ام