بازخوانی نامه‌ی بابا آب داد!

بازخوانی نامه بابا آب داد!، نامه ای از فرزاد کمانگر معلم اعدامی خطاب به دانش آمورانش با دکلمه یکی از همکارانش در ایران در سومین سالگرد اعدام وی در اینجا می توانید بشنوید. هم چنین متن این نامه را نیز در اینجا مشاهده کنید.

آینده از آن بی کفن خفتگان است ‫/ از سری نامه های منتشر نشده فرزاد کمانگر

در حالی که چهل روز از اعدام غیرقانونی و غیرانسانی ۵ زندانی عقیدتی ‫(فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، علی حیدریان، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان‫) در زندان اوین می گذرد، دستگاه امنیتی همچنان از پس دادن پیکرهای آنان خودداری می کند و البته استانداری کردستان مدعی دفن پیکرها بصورت گمنام شده است، در چلهم این […]

وصیت فرزاد و یارانش، پرهیز از خشونت واستمرار مبارزه مدنی تا طلوع خورشید آزادی/ طاهره خرمی

از غروب ستارگان مبشر صلح، آزادی، از پرواز و کوچ پنج کبوتر آزادی از اعدام نماد مقاومت ملت کرد چند شب تار و تیره می گذرد. از هجرت کبوتران عاشق، پرستوهای مهاجر که با کوچ ابدی خویش و با غروب خویش ، خورشید را به بیدار شدن و دمیدن فرا خواندن  چند صباحی می گذرد. […]

ئاسو رونه ، نامه ای از فرزاد کمانگر

کوه با نخستین سنگ آغاز میشود، انسان با نخستین درد زندان رجایی شهر، بند ۵، مخابرات سالن ۱۴ کنار دیوار مخابرات ایستاده بودم، نگاهم به صورت کسانی که دور و برم نشسته بودند گره خورده بود، همه سیگار می‌کشند و چرت می‌زنند، خمودگی و خماری از سر و روی‌شان می‌بارید، گاه‌گاهی با هم فحش‌هایی رد […]

نامه ای از فرزاد کمانگر : من یک معلم می مانم و تو یک زندانبان

من یک معلم می مانم و تو یک زندانبان¹ زئوس ، خدای خدایان فرمان داد تا پرومته نافرمان را به بند کشند و اینگونه بود حکایت من و تو اینجا آغاز شد. تو میراث خوار زندانبانان زئوس گشتی تا هر روز نگهبان فرزندی از سلاله آفتاب و روشنی گردی و برای من و تو زندان […]

نامه ای از فرزاد : آقای اژه ای ، بگذار قلبم بتپد

ماههاست که در زندانم ، زندانی که قراربود اراده ام را ، عشقم را و انسان بودنم را درهم بشکند . زندانی که باید آرام و رامم میکرد چون “برده ای سر براه ” ، ماههاست بندی زندانی هستم با دیوارهایی به بلندای تاریخ . دیوارهایی که قرار بود فاصله ای باشد بین من ومردمم […]