نامه شیرکوجهانی به فرزاد ، آموزگار عشق و آزادگی

نامه‌ای کوتاه به‌آموزگار عشق و آزاده‌گی

_ رنج در میان رگهای قلب تو می تپد و تو نیز در میان قلبهای آزادیخواهان… _

زنده‌ایم، اما محدود. ما فکر میکنیم که‌آزادیم ! اما در قفس اجتماع دروغین، در قفس افکار  محدودمان، سر به‌زیر انداخته‌و به‌به‌دنبال زندگی خویشیم !
ما کیستیم ؟! آه که‌ما مردمان، جز مردگان متحرک حقیری بیش نیستیم و چه‌میدانیم که‌حقیقت، زندگی و آزادی یعنی چه‌؟!
اما تو ای فرزند رهایی، فرزاد.
ای عاشق گلهای روییده‌در دامان شاهو، ای دوستدار کودکان فقیر روستاهای کامیاران، ای معلم آزادی، ای گئوماد ( ۱ )، آخرین درسی که‌در زندان به‌ ما دادای، مقاومت بود.
و تو گفتی که‌ مقاومت زندگیست 
( ۲ )
و این تو بودی که‌به‌ما آموختی، که‌آزادی آنقدر ارزشمند است، که‌حتی میتوان برایش، شکنجه‌ها کشید و زندان دید. و به‌ما آموختی، که‌زندگی چنان دوست داشتنی ست، که‌حتی میتوان برایش، جان داد و طناب مرگ را با گلوی پر از فریاد پذیرفت.
در شعرها بسی آمده‌است که‌پروانه‌برای شمع میسوزد. مظلوم دوغان
 ( ۳ ) نیز برای نوروز در آتش سوخت. و این یعنی عشق…  و کمال پیر و محمد خیری ( ۴ )، در اعتصاب غذا، چشمهایشان را پس از چهل و پنج روز و جانشان را در روزهای شصت سه‌و شصت و چهار، به‌خاطر گرسنگان ظاهرآ سیر و کورهای ظاهرآ بینا، نثار کردند. و این یعنی رسیدن به‌روشنی، رسیدن به‌ بودا و مانی …
آه ، ای رفیق همیشگی خورشید، نیک میدانم که‌اکنون در گوشه‌های تاریک و سرد زندان، رنج در اعماق استخوانهایت می تپد. چنین است سرنوشت معلمان راستین.
آخر تو نیز معلمی، و مگر جرم سقراط چه‌بود ؟!
رنجنامه‌ات را همه‌خوانده‌ایم، همانطور که‌رنجهای سقراط را. و همه‌گریسته‌ایم، همانطور که‌برای سقراط. و طعم شوکران تو را، که‌طناب دار است، در گلوهای خود حس کرده‌ایم.
اما ای دوست گرامی خلق، ای دوست انسانهای آزادیخواه، ای رفیق کودکان مدرسه‌، ای شفیق کودکان گرسنه‌، ای یاور طبیعت، ای دوستدار حقیقت، ای عاشق زندگی، ای دلداده‌ی آزادی و صمیمیت، دوست من، دوست ما، ای دوست دوست داشتنی، ای فرزاد.
بدان که‌زندگی پر از مقاومت تو، پر از معناست. پر از زیبایی و لطافت. زخمهایت و درسهایی که‌ما را آموختی،به‌سان اسطوره‌ای عظیم، اسطوره‌ای فراتر از زنجیرها، دولتها و مرزها، ترا بهترین و جاودانترین زندگانی بخشیده‌اند.
خورشید ذهنت، درخشان و پایدار.
تو مرگ را در هم شکسته‌ای، همانگونه‌که‌تاریکی را. و عقاب آزاد نگاهت، بر بلندای کوههای قندیل و بوتان( ۵ ) در پرواز…
چهره‌ات، با آرارات ( ۶ ) در هم آمیخته‌است و دستهایت، بوی درختان گردوی درسیم و هورامان ( ۷ ) را میدهند. کودکان به‌هنگام در دست گرفتن قلمهایشان، تو را به‌یاد می آورند، آموزگاران آزاد، برای تو آواز سر میدهند و نامت بر لبان مادران پیر و چریکهای جوان، به‌سان رودخانه‌های سیروان و فرات ( ۸ ) جاریست…
همه‌تو را میشناسند و تو زنده‌ای در میان صفحات زرین تاریخ مقاومت. مقاومتی که‌سرآغاز زندگی نوین ماست.
رنج در میان رگهای قلب تو می تپد و تو نیز در میان قلبهای آزادیخواهان…
طناب هیچ دولتی توان کشتن و دیوار هیچ زندانی توان گرفتن اراده‌استوار و آزادی ات را نخواهند داشت، همانطور که‌سقراط…

شیرکو جهانی اصل. استکهلم.۲۰۰۸/۱۰/۲۵

(۱) گئوماد، نام یکی از شخصیتهای مبارز تاریخی ماد میباشد که‌مخالف برده‌داری بوده‌و به‌خاطر افکار آزادیخواهانه‌اش توسط داریوش هخامنشی، سرش بریده‌شد/.
(۲) مقاومت زندگیست ( به‌رخ?دان ژیانه‌) جمله‌مشهور زندانیان سیاسی کرد مقاومت کننده‌در زندان دیاربکر در سال ۱۹۸۰ میباشد.زندانیانی که‌جان داده‌اما تسلیم نگشتند
(۳) مظلوم دوغان، از تئوریسینهای راه رهایی خلق کرد که‌در زندان دیاربکر در اوایل دهه‌۸۰ در اعتراض به‌سیاستهای فاشیستی دولت ترکیه‌و در راستای پیروز کردن نوروز، خود را به‌آتش کشیده‌و جان سپرد.
(۴) محمد خیری دورموش و کمال پیر، دو تن ازمبارزان راه آزادی کردها بودند که‌اولی در اصل کرد و دومی در اصل یک انترناسیونالیست ترک بود، که‌در سالهای اوایل دهه‌هشتاد در زندان دیاربکر، دست به‌اعتصاب غذا زده‌و جان بعد از کور شدن چشمها و سپری شدن بیش از شصت روز، به‌همراه چندین نفر دیگر از یارانشان که‌دست به‌اعتصاب زده‌بودند، به‌مرحله‌شهادت رسیدند.
(۵) قندیل و بوتان، نام دو زنجیره‌کوه درمرزهای کردستان ایران و عراق و ترکیه‌میباشد.
(۶) آرارات، یا کوه آگری، نام بلندترین کوه در کردستان که‌در مرز ایران، ترکیه‌، ارمنستان و نخجوان قرار دارد.
(۷) درسیم و هورامان، نام دو منطقه‌ی کوهستانی و گسترده‌در کردستان ترکیه‌و ایران
(۸) سیروان نام رودخانه‌ای است که‌از کوههای هورامان کردستان ایران عبور میکند و فرات رودخانه‌ایست که‌از کوههای کردستان ترکیه‌سرچشمه‌گرفته‌و از سوریه‌به‌عراق و نهایتآ به‌خلیج فارس سرازیر میشود.