معلمی دلسوخته واز طبقه ی کم درآمدجامعه که بهترین راه کمک به خود وخانواده و جامعه اش رادراشتغال به معلمی یافت،به همین خاطراز همان آغازنوجوانی راهی به سوی مسئولیت سنگین تکفلگشود،ودانست که چشمان معصوم برادران و خواهرانش به دستان ظریف اوست، از آنجایی که فرزادمشکلات اقتصادی خود و خانواده را از همان دوران کودکی دریافت،درک مشکلات اجتماعی برایش آسانتر شد، و به راحتی می دانست که در پشت نگاه های دزدانه ی کودکی نیازمند چه آرزوهایی نهفتهاست.
” به دریا رفته می داند مصیبت های طوفان را”
درک مشکلات زندگی انسانها بهایی سنگین دارد،که نمی تواند کار هر موجود زنده ای باشد، صرفزنده بودن وزندگی کردن برای درک ناکامی های دیگران کافی نیست. خون باید خورد و اشک باید ریخت تادانست ریختن قطرات اشک چه بهایی دارد!
“دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد.”
فرزاد کمانگرمتولد ۱۳۵۴خورشیدی درشهر کامیاران است، دوران ابتدایی تادوم دبیرستان را در زادگاهخود (کامیاران) گذارند،واز دوم دبیرستان راهی تربیت معلم شد، دیپلم آموزش ابتدایی را در سنندجدریافت کرد و پس از چندسال تدریس در روستاها توانست دررشته روانشناسی بالینی وارد دانشگاه پیامنورسنندج شود.
وی سالها در روستاهای دور دست اطراف کامیاران سرگرم تدریس برای محرومترین اقشار جامعه بودهاست. ودر کلاسهای پنج پایه تدریس داشته است.
کمانگر معلمی که هستی خود را قربانی همنوعانش می کند،آنچه برایش ارزشمند است،نجاتانسان ها ازدست دیو فقرمی باشد، چه فقر مادی وچه فقر فرهنگی .از تغذیه ای که برای او ودانشآموزانش فرستاده می شد هیچ سهمی را بر نمی داشت زیرا براین باور بود که باید به این دانش آموزانکه سرمایه های ملی ایرانیان هستند توجه بیشتری کرد.
برادرش فرشاد می گوید : یک روز در خیابانهای کامیاران می گذشتم ،یکی از آشنایان که که فروشندهکفش بود،مرا صدا زد وگفت: به فرزاد بگو که بابت پول کفش هایی که خریداری کرده ای ۵هزار تومانبیشتر از نرخ پرداخته ای اگر گذرت افتاد یادت باشد،مانده ی پولت رابگیری،من اصلا از موضوع سردرنیاوردم ،شگفت زده شدم،که فرزاد ۵۰جفت کفش را برای چه می خواسته است؟ بالاخره فرزاد را دیدمو موضوع را جویا شدم ، او در پاسخ گفت :
تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
سپس ادامه داد: حرفش را هم نزن. فراموشش کن.
من از آن پس هرگز دراین باره به کسی چیزی نگفتم.
فرزاد کمانگر از آنجایی که لیسانس روانشناسی دارد،براین باوراست،که ازجمله مشکلاتی که فردرابه سوی اعتیاد تشویق می کند:بیکاری،فقر فرهنگی و مادی یا عاطفی است،فرزادبه معتادان بهدیدبیمارنگاه می کند،لذا همه ی هم وغمش این است که چگونه یک انسان را ازدست دیواعتیادنجاتدهد.
او برای این کار افراد معتاد را پیدا می کرد،وبا پول و امکانات ودانش خودش به آنان کمک می کردتا ازدست اعتیاد رهاشوند.
نجات آقای الف .س یکی از افراد شناخته شده ی کامیاران تنهاگوشه ای از تلاش های انسان دوستانهی فرزاد می باشد. آقای الف.س آهنگساز، خواننده و نوازنده ی شناخته شده ایست، که لیسانسموسیقی اش را از دانشگاه تهران دریافت کرده ،باصدا و سیماورادیو تهران و رادیو کرمانشاه همکاریبسیار داشت.اما متاسفانه به مدت ۲۰ سال به دام اعتیاد افتاده و اسیر شده بود و شب وروزش را در کنارخیابانهای شهر کامیاران سپری می کرد، فرزاد او را به منزل خودشان آورد و دو ماه تمام از او نگهداریکرد،بدن او را باعمل جراحی زیر نظر پزشک ازوجود اعتیاد سم زدایی کرد.فرزاد برای سم زدایی وعملجراحی این فرد مجبور شد از بانکهای کامیاران وام بگیرد.تا اینکه بالاخره به یاری خدا وکوشش پیگیر او رابه زندگی واقعی و آبرومندانه ی خود باز گرداند. الف. س اکنون خود در شهر سلیمانیه ی عراق مشغولتدریس موسیقی است.وزندگی شرافتمندانه ی خود را مدیون فرزاد می داند.
فرزاد کمانگر نه تنها ایشان بلکه چندین نفر را به این شیوه نجات داد وآنها را به زندگی آبرو مندانهبازگرداند.دراین راه پر پیچ وخم ودشوارگاهی هم اهل خانواده توان خود را ازدست می دادند وبه اینکارهایش اعتراض می کردند.اودرپاسخ می گفت:
اینها سرمایه های ملی ماهستند باید به آنها کمک کنیم تا به آغوش مردم بازگردند.
عشق به ساختن جامعه ای نیک ،شایسته و آرمانی در وجود فرزاد طوفان به پا کرده است،او برایاصلاح افرادجامعه از هیچ کاری فرو گذار نمی کرد،از کار گروهی گرفته تاکارفردی آرام نمی گرفت ،از این روعطش او در ساختن جامعه ی آرمانی در زندان نیز فرو کش نکرده،در همانجا نیز با رفتن به بند عمومی کاربازندانیان معتادیکی از برنامه هایش شد.
فرزادبرای آرامش دادن به محکومین به اعدام وزندانی های دراز مدت که هم بند او هستند،از همه یدانستنیها و معلومات علمی اش استفاده می کند.از آنجایی که اورا به بند معتادان و هپاتیت ها برده اند،در آنجانیز حس نوع دوستی اش شعله ور است ،وعلیرغم رنج هایی که در دوران زندان کشیده همچناندست از خدمت به انسانیت و شرافت انسانی برنداشته وزندگی اش را وقف انسانها می کند.
بر کسی پوشیده نیست که فرزاد کمانگر از قلمی جادویی واندیشه ای انسانی برخوردار است، حضوراو در انجمن های ادبی شهرستان کامیاران خیره کننده است، راه اندازی مجله ی رویان که بیش از۳شماره پایدار نماند.ودر همان ۳ شماره توجه غیرقابل باوری را به خود جلب کرد.گوشه ای از تلاش ادبی وهنری ایشان است.
فرزاد کمانگر در رونامه های سراسری قلم می زد،هفته نامه ی سیروان وروزنامه ی روژهلات وامداراندیشه ی فرزاد هستند.
فرزاد به کتاب خوانی و کتابخانه عشق می ورزد،مانند عاشقی دلسوخته درکوچه پس کوچه هایشهر اندیشه به دنبال کتاب است،همواره براین است، که شمار کتابخانه های شهر و روستارا افزایشدهد.از هرسفری که بازمی گردد بهترین هدیه اش برای کودکان و نوجوانان و علاقمندان کتاب است، اومی کوشدکه بذر عشق به کتاب را در دل واندیشه ی همگان بکارد.وباشعله های اندیشه خود برپیکرتاریکی های نادانی وگمراهی آتش برافروزد.
به همین خاطر همواره گردآوری کتاب برای تشکیل کتابخانه یکی از دغدغه های او ست.در این راستاکتابخانه ها یی را هم در روستاها و شهر کامیاران چه در مساجد و چه در مدارس دایر کرده است.
فرزادحتی پس از ورودش به بند عمومی زندان برای راه اندازی کتابخانه ی زندان از خانواده اشخواست که برایش کتاب فراهم کرده وبه زندان بفرستند، آنها نیز با مشکلات بسیار توانستند کتابهایی رابه داخل زندان ببرند ،هم اکنون او کتابخانه اش در زندان دایر است.
کودکان را بسیاردوست دارد،به همین خاطردرکامیاران جشنواره ی نقاشی کودکان باموضوعات آزادبرای کودکان راه اندازی کرده است.
نمایشگاه عکس از بمباران وکشته هاو زخمی هاو ویرانی های شهرحلبچه از دیگر کارهای فرهنگیهنری فرزاد است،که نشان ازصلح طلبی،انسان دوستی وروح بلند ومهربان اوست.
***********
انسان دوستی وکمک به همنوعان یکی ازبهترین ومهم ترین برنامه های زندگی فرزاداست، دراین راستااز هیچ کوششی دریغ نمی ورزد،همواره یکی از دغدغه های افراد کم درآمد گرفتن وام و داشتن ضامنبرای بانک است،وبانکها به خاطر اعتمادی که به فرهنگیان دارند،از مشتریان می خواهندکه ضامنفرهنگی پیدا کنند، فرزاد کمانگر نیز از ضامن شدن برای افراد هیچ ابایی نداشت ،ضمانت های فرزاد دربانکها از مرز ۵۰ نفر گذشته است.این کار هزینه هایی را نیز روی دوش او گذاشته است،اما هرگز به اینخاطر از کسی گله یا شکایتی نکرده است و خم به ابرو نیاورده .
زدن به دل طبیعت وسپردن راز های نهفته ی درونی به کوه ودشت ودمن یکی از نیازهای همیشگیبشریت بوده وهست،فرزادکمانگرنیز سرشار از این سرشت خدادادی بود.فرزاد با طبیعت انس شگفتانگیزی داشت ، هرازچند گاهی که از برخی نابرابری ها ی اجتماعی خسته می شد،تنها همراز اسرارمگویش طبیعت بود،ازقله های بلند کردستان بالامی رفت ودر آنجا خدای خویش را به یاری میطلبید.ازاین رو طبیعت را بسیار دوست داشت و پاسبانی از طبیعت این نعمت زیباوبی شمار خدا دادی راوظیفه ی خود وهمه ی انسانهای آگاه می دانست، به این خاطر در تاسیس انجمن سبز آسک (آهو) باهمکاری دوستانش نقش اساسی ایفاکرد.
امیدواریم که جامعه ی ما بتواند با دور اندیشی و آینده نگری بیشتری برای سربلندی وآبادی کشور ازوجود فرزندان شایسته ای مانند فرزاد بهتر استفاده کرده و تک تک افراد جامعه رابه خوشبختی نزدیک کند.
