حکم اعدام فرزاد کمانگر در دیوان عالی کشور تائید شد و با توجه به نداشتن حکم زندان، حکم اعدام برای اجرا به دایره اجرای احکام زندان رجایی شهر ابلاغ شده است. فرزاد کمانگر معلمی با ۱۲ سال سابقه تدریس، عضو هیات مدیره انجمن صنفی معلمان کردستان شاخه کامیاران، عضو شورای نویسندگان ماهنامه فرهنگی – آموزشی رویان، (نشریه آ.پ کامیاران) عضو هیئت مدیره انجمن زیست محیطی کامیاران (ئاسک) و عضو مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران بوده و هست. فرزاد کمانگر انسانی است که هر کجا احساس کرده است حضورش میتواند موثر باشد، حاضر شده و باتمام توان خود فعالیت کرده است. فرزاد به عنوان یک معلم راستین و آزاده دارد تاوان “واقعا معلم بودنش” را پس میدهد. او در تمام این سالهای سخت کوشیده است چهرهای شریف، مسئول و آگاه از یک معلم ارائه دهد، معلمی که عنوان “فرهنگی” برازنده و شایسته اوست. تدریس، نوشتن، حضور در عرصه فعالیتهای مدنی و اجتماعی، دغدغه ارتقای استانداردهای زندگی و دفاع از حقوق بنیادین انسان تمام آن جرایمی است که فرزاد کمانگر مرتکب شده است و البته مستحق اعدام.
جمهوری اسلامی با درسی که از اشتباهات دوره پهلوی آموخته بود، از همان فردای پیروزی انقلاب با اتکا به قانون پاکسازی سازمانهای دولتی از نیروهای ضدانقلاب، از جمله اقدام به اخراج گسترده معلمانی کرد که به نوعی دارای بینش سیاسی، مشی انتقادی و یا سوابق مبارزاتی بودند. معلمانی که ماندند یا خودی بودند و یا غیر خودیهایی که از این پاکسازی به سلامت جسته بودند و آموختند و پیشه کردند که برای ماندن باید ساکت، منفعل و ابتر باشند و البته از این پس نه معلم و فرهنگی که “روزی خور تدریس” بودند. جمهوری اسلامی برای کامل کردن پروژهاش با علم کردن تشکیلاتی قرون وسطایی با نام گزینش، با اتکا به تفتیش عقیده و تحقیر شخصیت متقاضیان استخدام، به بازسازی سازمانها و جذب نیرو برای آنها پرداخت. این گزینش در آموزش و پرورش از همه جا فعالتر و در کردستان از همه جا شدیدتر بود و است. معلم آینده در همان گام اول در گزینش دروغ گفتن، ریاکاری و سالوس را میآموزد. او عامدانه میآموزد که درباره گذشتهاش، عقایدش و علائقش دروغ بگوید و برای ماندن خاموش بماند. از این روست که رهبران و نمایندگان آنان در سندیکا(کانونهای صنفی معلمان) نیز در همان حال که در کنشی اصالتا و عملا سیاسی به کارفرمای بزرگ(دولت) معترض میشوند و اعتصاب میکنند با هزار زبان و اشاره فریاد میکنند که ما سیاسی نیستیم و خواسته ما صرفا صنفی است.
در گام اول به معلم آموختهاند که کلمه سیاست واژه ممنوعهاست. گویی سیاسی بودن جرمی یا خود ننگ بزرگی است که باید از آن بر حذر بود. و نه فقط سیاسی بودن که اندیشیدن، منتقد بودن و ساکت ننشستن نیز جرم است. در چنین فضایی فرزاد کمانگر از آن دست معلمان کم شماری است که برای عمل به رسالت معلمی از هیچ تلاشی فروگذار نکرده است و این گناه نابخشودنی اوست چرا که او قاعده بازی را که ۳۰سال بود میپرداختند بر هم زده است! ایا صدور حکم اعدام برای او دردادگاهی ۷دقیقهای و در حالیکه وکیلش تاکید میکند در پرونده او هیچ مدرک و دلیلی حتی برای محکومیت او به زندان وجود ندارد (حتی یک اعتراف بیارزش علیرغم شکنجههای بسیار) و با سوابق روشن فرهنگی و مدنی دلیلی جز “معلم” بودن او به معنی واقعی دارد؟
فرزاد کمانگر در شهری (کامیاران) با جدیت و با سر نترس به فعالیت فرهنگی و مدنی مشغول بود که به دلیل بدل شدن به یکی از مراکز مهم فعالیت زیرزمینی و جذب نیرو برای یکی از احزاب اپوزیسیون کرد، به شدت زیر زرهبین نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بوده و فعالیتمدنی و سیاسی در آنجا با هزینه بالایی توام است. نیروهای امنیتی با تهدید و آزار و اتهام فوری و در دسترس “پژاک بودن” تقریبا تمام فعالین این شهر را از هرگونه فعالیتی بازداشتهاند. کمانگر با این اعتقاد که چیزی برای مخفی کردن ندارد و با توجه با مسالمت آمیز بودن و قانونی بودن فعالیتهایش و عدم وابستگیش به گروهای سیاسی در هیچ دادگاهی محکوم نخواهد شد، چندان وقعی به تهدیدهای نیروهای امنیتی نگذاشته و به فعالیتهایش ادامه میداد. فرزاد کمانگر واقعیت وجود قضات ناسالم و آلوده را در نظام بیمار قضایی ایران نادیده گرفته بود.
طیرانی قاضی شعبه ۳۰ دادگاه انقلاب بار نخست که پرونده پس از ماهها بلاتکلیفی و شکنجه، به او احاله میشود با اعلام عدم صلاحیت رسیدگی پرونده را به سنندج احاله میدهد. فرزاد بعدها به خانوادهاش میگوید قاضی طیرانی در همان زمان به او گفته است در این پرونده مدرک و دلیلی برای محکومیت تو وجود ندارد ولی از من حکم اعدام میخواهند، من این شر را از سر خودم باز میکنم. در سنندج نیزمجددا پرونده عدم صلاحیت رسیدگی میخورد و به همان شعبه ۳۰ دادگاه انقلاب تهران احاله میشود. فرزاد روایت میکند که همان قاضی طیرانی اینبار به او میگوید چارهای ندارم من هم خانواده دارم و زیر فشارم، مجبورم حکم اعدام بدهم که از من خواستهاند. دادگاه عادلانه ۷ دقیقهای!
این گزیدهای از سخنان خلیل بهرامیان وکیل فرزاد کمانگر درباره پرونده موکلش است:
برخورد با فرزاد کمانگیر ناشی از نوعی “کردستیزی” و جریانی است که حتی درون قوه قضائیه ایران بحران آفرینی می کند. / با توجه به دفاعیات موکلم و با نظر به نامههای حمایت تعداد زیادی از مردم کامیاران و امام جمعه شیعیان این شهر از فرزاد، انتظار صدور حکم برائت برای موکلم دارم. / فرزاد کمانگر علی رغم شکنجه زیاد هنوز به هیچ یک از اتهامات وارده اعتراف نکرده است، صدور حکم اعدام برای وی حتی بر خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران نیز بوده است. / همان موقع که پرونده فرزاد کمانگر را مطالعه کردم برایم روشن شد که فرزاد بیگناه است و هیچ اتهامی بر وی وارد نیست و در واقع باید آزاد میشد. / دادگاه فرزاد با قوانین منافات دارد، حتی دادگاه غیر قانونی بوده است و فقط ۵ یا ۶ دقیقه طول کشیده است. رئیس دادگاه حتی اجازه دفاع هم به ما نداد. به من کاغذ سفیدی دادند و از من خواستند که بنویسم، من این کار را نکردم و در همان لحظه قاضی حکم اعدام وی را صادر کرد. /
از ۸ آبان ۱۳۸۶ که پنج تن از زندانیان سیاسی زندان اوین بیانیهای در حمایت از فرزاد کمانگر منتشر کرده و به شرایط غیر انسانی نگهداری او اعتراض کردند (بیانیه اول) تا ۲۳ تیر ۸۷ که معلمان کامیاران در بیانیهای از برنامه خود برای تنها نگذاشتن خانواده فرزاد کمانگر در این روزهای تلخ گفتند ۲۵۷ روز میگذرد و برای محکوم کردن زندان، شکنجه و حکم اعدام فرزاد کمانگر و درخواست برگزاری دادگاهی با رعایت آئین دادرسی منصفانه و درخواست آزادی او نزدیک به ۹۰ نامه، بیانیه، اطلاعیه، طومار و درخواست نوشته شده است. ۱۹ مورد از این بیانیهها را گروها، نهادها، مجامع و سازمانهای جهانی ذیربط نوشتهاند. در این میان نیز فرزاد کمانگر علاوه بر نوشتن رنجنامهای از زندان که شرح تلخ شکنجهها و آزارهایی است که بر او رفته است، نامهای برای دانش آموزانش، نامهای درباره رنج معلم بودن و دو نامه نیز درباره سایر زندانیهای سیاسی و هشدار برای فراموش نکردن آنها نوشته است. جمهوری اسلامی هیچکدام از این صداها را نشنید و استوار بر اراده نفرت خویش ایستاده است. خدایا تو چرا ساکت نشستهای؟
اگر خداوند هم ساکت نشسته باشد، ما نمیتوانیم فرزاد کمانگر انسان آزاده و معلم واقعی را فراموش کنیم! حکم اعدام او در دیوان عالی کشور تائید و با توجه به نداشتن حکم زندان، حکم اعدام برای اجرا به دایره اجرای احکام زندان رجایی شهر ابلاغ شده است. سکوت ما در این شرایط چه معنایی دارد، جز رضایت دادن به اعدام فرزاد کمانگر؟ هموطن عزیز! انسانهای آزاw Roman”>23 تیر ۸۷ که معلمان کامیاران در بیانیهای از برنامه خود برای تنها نگذاشتن خانواده فرزاد کمانگر در این روزهای تلخ گفتند ۲۵۷ روز میگذرد و برای محکوم کردن زندان، شکنجه و حکم اعدام فرزاد کمانگر و درخواست برگزاری دادگاهی با رعایت آئین دادرسی منصفانه و درخواست آزادی او نزدیک به ۹۰ نامه، بیانیه، اطلاعیه، طومار و درخواست نوشته شده است. ۱۹ مورد از این بیانیهها را گروها، نهادها، مجامع و سازمانهای جهانی ذیربط نوشتهاند. در این میان نیز فرزاد کمانگر علاوه بر نوشتن رنجنامهای از زندان که شرح تلخ شکنجهها و آزارهایی است که بر او رفته است، نامهای برای دانش آموزانش، نامهای درباره رنج معلم بودن و دو نامه نیز درباره سایر زندانیهای سیاسی و هشدار برای فراموش نکردن آنها نوشته است. جمهوری اسلامی هیچکدام از این صداها را نشنید و استوار بر اراده نفرت خویش ایستاده است. خدایا تو چرا ساکت نشستهای؟
اگر خداوند هم ساکت نشسته باشد، ما نمیتوانیم فرزاد کمانگر انسان آزاده و معلم واقعی را فراموش کنیم! حکم اعدام او در دیوان عالی کشور تائید و با توجه به نداشتن حکم زندان، حکم اعدام برای اجرا به دایره اجرای احکام زندان رجایی شهر ابلاغ شده است. سکوت ما در این شرایط چه معنایی دارد، جز رضایت دادن به اعدام فرزاد کمانگر؟ هموطن عزیز! انسانهای آزادیخواه! با اتکا به سوابق روشن فرزاد کمانگر به عنوان یک معلم و باورها و فعالیتهای مدنی و مسالمت آمیز او، (در انجمن صنفی معلمان کردستان، خدمت در روستاهای محروم و فعالیتهای حقوق بشری) نامه های که فرزاد که از زندان ارسال کرده و از جمله روایت شکنجه ها و آزارها به قصد اخذ اعتراف به جرایم ناکرده ، جلسه دادگاهی فرمایشی ۷دقیقهای فرزاد و تاکید خلیل بهرامیان وکیل ایشان بر بی گناهی فرزاد و نبود هیچ دلیل و مدرکی دال بر گناهکاری او، اعلام حمایت، نوشتن بیانیه و برگزاری هر برنامه مسالمت آمیزی در حمایت از فرزاد کمانگر امیدی برای نجات جان او برمیانگیزد. بی تفاوتی، انفعال و سکوت در این شرایط حساس و این روزهای حیاتی برای فرزاد کمانگر، یاری به کشتن آسانتر اوست.
شاهد علوی ، عضو شورای هماهنگی و دبیر کانون صنفی معلمان استان کردستان
Blog post
Article from your blog