شور جمع آوری امضاء برای رهایی فرزاد / سما بهمنی
ساعت هفتِ بعدازظهر،هواگرم وغبارآلود،وقتِ رفتن است. رنجنامه فرزاد را باقلم وکاغذی برمیدارم وراهی خیابانی تاریک میشوم درجست و جوی ِذره ای نور. درخیالم، مردی رامی بینم ایستاده درپای ِچوبه حریص دارکه انتظارمیکشد. تکلیف برایم تکرار میشود. چشم درچشمان ِپرسشگرِعابران میدوزم. آنها، تشنه شنیدن اندوه من، لبریزِ باریدن. از فرزاد سخن میگویم. چیزی شبیه بهت واندوه، […]